خیلی دلش می خواست امام زمان(عج)را ملاقات کند.
برای همین نذر کرد چهل صبح جمعه برود و
در چهل مسجد زیارت عاشورا بخواند.
در یکی از جمعه ها هنگامی که مشغول خواندن زیارت عاشورا
بودکه ناگهان شعاع نوری را دید.
نور از خانه ای در نزدیکی های مسجد بیرون می تابید.
خوشحالی وشعف وجودش را فرا گرفت.
برخاست و به سمت نور حرکت کرد.
مسیر نور تا درب خانه ی یک کلبه ی فقیرانه ادامه داشت.
وارد خانه شدو با حیرت ولی عصر(عج) را درآن خانه دید.
آقا دریکی از اتاق های خانه بر سر جنازه ای که
پارچه سفیدی روی آن کشیده شده بود ,حاضر شده بودند.
اشک ریزان وارد شد وبر حضرت سلام کرد.
حضرت پاسخش را داد?<چرا اینگونه دنبال من می گردی
و رنج ها متحمل می شوی!مثل این باشید تا من به دنبال شما بیایم.
این بانویی است که در دوره بی حجابی هفت سال از خانه بیرون نیامد
تا مبادا نامحرمی او را ببیند!>
تا مدت ها بعد از ملاقات با امام زمان(عج)صدای آقا در گوشش بود.
شرح حالات(مرحوم آیت الله سید محمد باقرمجتهد سیستانی
پدر آیت الله العظمی حاج سید سیستانی)
کتاب ملاقات,ملاقات بانوان با امام زمان(عج)
http://masjedsheykhmahmoud.ir/2013/08/03/15-
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ای بانو..
نقطه سر خط
آخرین پست تا...
دل نوشته ای برای شهیدان منا..
سلامتی دخترایی که..
باغبان حجاب..
3عکس نوشته زیبا
چشم تو..
موردتوجه خانوما
حلول ماه رمضان مبارک...
آقاجان تمام این سالها که درس خواندیم..
علی(ع) مولودکعبه.. باب مدینه علم..
ملاقات با امام زمان(عج)
چادرت را محکم تر بگیر خواهرم..
[همه عناوین(76)][عناوین آرشیوشده]